فرارو- اخیرا فصل اول سریال «وحشی» تمام شده است، اثری که پخش آن با واکنشها و انتقاداتی همراه بود. در سالهای اخیر، سریالهایی در ایران ساختهشدهاند که فقط روایتگر یک داستان سرگرمکننده نیستند، بلکه نشاندهنده تاریخ، چالشهای زندگی و واقعیتهای پنهان جامعهاند.
سریالهایی مانند «در چشم باد» و «تاسیان» در کنار روایت عاشقانه نگاهی به تاریخ معاصر ایران دارند. همچنین آثاری مثل «وحشی» و «بازنده» در کنار داستان جنایی به روایت مشکلات اجتماعی میپردازند. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به سریالهایی که هر کدام روایت خاصی از جامعه دیروز و امروز دارند و بیننده از دیدن آنها احساس پشیمانی نمیکند.
سریال «در چشم باد» (۱۳۸۸)
سیر اصلی داستان این سریال، روایت بخشهایی از تاریخ معاصر ایران است که از اواخر قاجار و سقوط میرزا کوچکخان جنگلی شروع میشود و تا آزادسازی خرمشهر ادامه پیدا میکند. در واقع داستان «در چشم باد» در خلال زندگی «بیژن ایرانی» و خانوادهاش روایت میشود. «در چشم باد» را میتوان مجموعهای درخشان از بازیگری، کارگردانی و فیلمنامه دانست که با آهنگسازی «حسین علیزاده» کامل میشود.
کارگردان این سریال به خوبی حوادث تاریخی را در درون ماجراهای یک خانواده که نامش ایرانی است قرار داده؛ مانند عضویت «میرزاحسن» در نهضت جنگل و نشان دادن سقوط «میرزاکوچکخان» یا نمایش آزادسازی خرمشهر در دل تلاشهای «بیژن» برای پیدا کردن پسرش. بازیها در «در چشم باد» روان و باورپذیر است و در کنار طراحی فضا شما احساس میکنید در حال تماشای یک فیلم مستند درباره تاریخ ایران هستید.
سریال «وضعیت سفید» (۱۳۹۰)
داستان این سریال درباره خانواده «گلکار» است که برای فرار از موشک باران تهران به باغ پدری در اطراف شهر پناه بردهاند. «وضعیت سفید» با شخصیت «امیر» آغاز میشود، پسری حواسپرت و خیالباف که در میانه داستان، عاشق دلخسته دختر «عباسآقا» میشود و تلاش میکند علاقه خود را با دادن لاکقرمز به «شیرین» نشان بدهد. این سریال پر از جزئیات ریز و درشت است، جزئیاتی که وضعیت و زمانه داستان را نشان میدهد. پیرنگ داستان دقیق و هنرمندانه است. مخاطب در قسمتهای ابتدایی با شخصیتهای زیادی آشنا میشود، بدون اینکه فرآیند شناخت این آدمها از داستان اصلی خارج شود. فانتزی در این سریال جایگاه ویژهای دارد. «امیر» با «شیرین» در خیال خود حرف میزند اما در نهایت در رسیدن به یار ناکام میماند. شخصیتها در «وضعیت سفید» به گونهای طراحی شدهاند که برای بسیاری از مردم آشنا هستند. به خصوص حسی نوستالژیک برای افرادی که در سالهای جنگ زندگی کردهاند، ایجاد میکند.
سریال «نون.خ» (۱۳۹۸-۱۴۰۳)
این سریال در ۵ فصل به کارگردانی «سعید آقاخانی»، داستان زندگی افرادی را روایت میکند که در یکی از روستاهای کرمانشاه زندگی میکنند. هر فصل از «نون. خ» موضوعی خاص را سوژه قرارداده است؛ مانند فصل اول که تجارت تخمه سوژه است یا در فصل پنجم که اتفاقات حول محور نمایشگاه صنایع دستی در کرمان میچرخد. در کنار فیلمنامه، مهمترین عاملی که باعث جذابیت «نون. خ» شده بازی خوب بازیگران است. سعید آقاخانی در مقام بازیگر نقش «نورالدین خانزاده» را به بهترین شکل ایفا میکند. مردی که مجبور است رهبر روستا باشد در حالی که خیلی از مشکلات از او و خانوادهاش ناشی میشود، مانند فصل اول که تمام اهالی درگیر گرفتن پول تخمههایی میشوند که «نورالدین» فروخته بود. در کنار «آقاخانی» و سایر بازیگران معروف، گروهی از بازیگران محلی به بهترین شکل حال و هوای یک منطقه کردنشین را به مخاطب نشان میدهند. نمایش همدلی و همراهی اهالی روستا با یکدیگر، نقطه قوت «نون. خ» محسوب میشود؛ مثل فصل ۲ که اهالی درگیر زلزله شده بودند.
سریال «خاتون» (۱۴۰۰)
این سریال خط داستانی جذابی دارد، دختری بهنام «خاتون» برای نجات جان پدرش از اعدام، تن به ازدواج با سرگرد ارتشی به نام «شیرزاد» میدهد. آنها در ظاهر زندگی خوبی دارند اما هجوم روسیه به شمال کشور همه چیز را دگرگون میکند. «شیرزاد» مرتکب قتل میشود و برای نجات جانش چارهای جز طلاق دادن «خاتون» ندارد، در حالی که آنها پسر خود را نیز به تازگی به خاطر بیماری از دست دادهاند. «خاتون» بعد از طلاق در حالی که باردار است راهی تهران میشود. در این میان با «رضا شوفر» آشنا میشود. او به نوعی رابین هود ایرانی است که از ثروتمندان و دولتهای خارجی دزدی میکند تا در میان فقرا تقسیم کند. آشنایی آنها اتفاقاتی را رقم میزند که «خاتون» نیز انتخاب میکند، کنار او باشد.
خاتون، اولین فصل از سهگانه «روزی روزگاری ایران» به کارگردانی «تینا پاکروان» است. کارگردانی او در این سریال چشم نواز و با قاببندیهای زیبا است. در کنار بازی بازیگران، حضور «کیهان کلهر» به عنوان آهنگساز ازعواملی است که باعث شده این سریال در این گزارش قرار گیرد.
سریال «شهرزاد» (۱۳۹۴)
این سریال سه فصل داشت که از سال۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ پخش شد، اما مقصود در این گزارش فصل اول «شهرزاد» است. قصه از جایی شروع میشود که دختری به نام «شهرزاد» تن به ازدواج اجباری با مردی به نام قباد میدهد تا نامزد خود را از مرگ نجات دهد. کارگردانی، دکور، بازیگران دست به دست هم داده بود تا فصل اول «شهرزاد» در پرداختن به یک قصه درام در دل حوادث دهه ۳۰ موفق باشد. همچنین این سریال از صدای «محسن چاووشی» بیشترین بهره را برده بود و هنوزهم آهنگهای این اثر در میان مردم شنیده میشود.
سریال «در انتهای شب» (۱۴۰۳)
این سریال روایتگر چالشهای زندگی زنی به نام «ماهرخ» است که در کنار همسرش «بهنام» و پسرش «دارا» زدگی در ظاهر خوبی دارند اما این همه ماجرا نیست. قصه از جایی آغاز میشود که «بهنام» سوار اتوبوس اشباهی میشود و از ناکجا آباد سر درمیآورد. این اتفاق مثل آتش زیر خاکستر عمل میکند و جرقهای میشود تا همه چیز در این زندگی به هم بریزد. اختلافات این زوج به حدی بزرگ و عمیق میشود که ترجیح میدهند از هم جدا شوند. طلاق آنها باعث ورود افراد جدیدی مانند «ثریا» و «رضا» به زندگیشان میشود که مسائل میان «ماهرخ» و بهنام را پیچیدهتر میکند. کاراکترها در این سریال شبیه به آدمهایی هستند که شما ممکن است در اطراف خود ببینید؛ مانندزوجی که از سر استیصال برای خرید خانه از تهران خارج شده اند، پدری که مشکل اضطراب پسر را باور نمیکند.
«درانتهای شب» طلاق را یک اتفاق ناگهانی نمیداند بلکه آن را مسیری میبیند که از ندیدن و نشنیدن زن و شوهر شروع میشود و در جایی تبدیل به سونامی میشود و همه چیز را نابود میکند. کارگردانی، بازی بازیگران و فضاسازی سریال به راحتی به مخاطب این فرصت را میدهد تا داستان را باور کند؛ مانند صحنهای که ماهرخ با ظاهری به هم ریخته در دادگاه حاضر میشود. یکی از سکانسهای مهم و ماندگار این سریال رقص «بهنام» و مادرش در آسایشگاه سالمندان است. سکانسی که رویارویی مجدد «بهنام» و «ماهرخ» را به همراه دارد.
سریال «بازنده» (۱۴۰۳)
این سریال اقتباسی از رمان «زن همسایه» نوشته «شاری لاپنا» نویسنده کانادایی است. داستان درباره کارآگاه «حامد کیانی» است که با مشکلات مالی و خانوادگی دست و پنجه نرم میکند و با یک فلاسک قهوه خود را بیدار نگهمیدارد. او که به تازگی فرزند خود را از دست داده مسئول حل پرونده یک کودک گمشده میشود. «بازنده» با یک ریتم مناسب در هر اپیزود چالشهای «کارآگاه کمالی» را برای حل پرونده نشان میدهد.
این سریال انبوهی از کلیشههای رایج در آثار جنایی است اما به دلیل نوع پرداختن به این کلیشهها از سایر آثار این ژانر متمایز میشود. همچنین «بازنده» فارغ از داستان، بر سایر موضوعات اجتماعی و روانشناسی مهم؛ مانند افسردگی و خودکشی نیز میپردازد. نقطه قوت سریال در مشخص نبودن «بازنده» است. داستان تا قسمت آخر مخاطب را با خود همراه میکند و در سکانسهای پایانی همه چیز مشخص میشود.
سریال «وحشی» (۱۴۰۴)
این سریال رواینگر یک داستان جنایی در دل مناطق حاشیهای تهران است. قصه از جایی آغاز میشود که «داوود اشرف» ناخواسته مرگ دو کودک را رقم میزند. این اتفاق به تدریج او را وارد مسیر تاریکی میکند که در نهایت به زندان ختم میشود. «هومن سیدی» با دقت در قابها و حرکت دوربین به خوبی فضای سرد و ترسناک فقر را در حاشیه تهران به تصویر میکشد. فضاسازی باعث شده تا این اثر از قالب روایی خود را رها کند و به تمثیل نزدیک شود. «داوود» نماینده انسانهای بازندهای است که برای زنده ماندن هر کاری میکند. بازیگران در «وحشی» فقط گوینده دیالوگ نیستند و ذهن کاراکتر را برای بیننده تداعی میکنند. مخاطب در لحظاتی از سریال به «اشرف» حق میدهد که از صحنه پرتاب شدن بچهها از ماشین فرار کند و در سکانسهایی با «رها جهانشاهی» برای لو دادن «داوود» همراه میشود. در حقیقت «وحشی» از مولفههایی مثل داستان منسجم و کارگردانی قابل قبول و بازی خوب بازیگران تشکیل شده و بیننده از دیدن این سریال لذت میبرد.
سریال «تاسیان» (۱۴۰۴)
این سریال دومین اپیزود از سهگانه «تینا پاکروان» است که روایتگر داستان عاشقانه در دل حوادث سیاسی سال ۱۳۵۶ است. قصه این سریال با عشق «امیر» به «شیرین» آغاز میشود و خرده روایتها در کنار این قصه شکل میگیرند. فضاسازی داستان در «تاسیان» شباهت زیادی به واقعیتهای زندگی قبل از انقلاب دارد. قشر سرمایهدار و توده مردم در این سریال به خوبی نشان دهنده طبقات اجتماعی در دوان پهلوی دوم است. «تینا پاکروان» از بازیگرانی در تاسیان استفاده کرده که در میان مردم محبوب هستند؛ مانند «بابک حمیدیان» همچنین اشارهها به هنرمندانی؛ «عباس کیارستمی» و وقایع تاریخی نیز از نکتههای مهم «تاسیان» است.
نظرات کاربران