حمید نجف؛ الهه نه در دل یک نزاع، نه در خانهای آلوده به خشونت، بلکه تنها به خاطر یک گوشی تلفن همراه جانش را از دست داد. رانندهای که به ظاهر مسافرکش بود، او را به کام مرگ کشاند و در بیابانی رها کرد. اما آیا این تنها داستان یک قتل است؟ یا زخم چرکین جامعهای است که زیر فشار تورم، نابرابری و بیتدبیری، به انفجارهای اجتماعی رسیده است؟
واقعیت این است که بخش مهمی از این نوع فجایع، ریشه در بحرانهای اجتماعی ناشی از فشار معیشتی دارد؛ فشارهایی که نه به صورت ناگهانی، بلکه تدریجاً و به واسطه سیاستهای غلط اقتصادی شکل گرفتهاند. دولت در این سالها نتوانسته گرهای از مشکلات مردم بگشاید و حال، در واکنش به این فاجعه، به جای پاسخگویی به ریشهها، چون پدری معتاد که مسبب اصلی فلاکت خانواده بود در نقش فردی دلسوز وارد میدان میشود، و با گرفتن چند عکس یادگاری به انتظار سوژه های بعدی می نشنید.
آیا این دلجوییها قرار است التیامبخش باشد؟ یا تلاشی است برای کاستن از بار انتقادها؟ پرسش افکار عمومی این است: کسانی که حالا در مقام «دلجوییکننده» به خانه این خانواده مظلوم رفتهاند، در طول این سال ها برای کاهش بحرانهای اجتماعی چه کردهاند؟ چه برنامهای ارائه دادند؟ چه تغییری در روند معیوب موجود ایجاد کردند؟ و در کل برای رفع ناهنجاری های اجتماعی موجود در جامعه چه قدم مثبتی برداشته اند؟
الهه، امروز تنها یک نام نیست. او نماد صدها زخم پنهان و فریاد فروخورده است. جامعهای که هر روز بیش از پیش از عدالت، امنیت و رفاه فاصله میگیرد، طبعاً به سوی فروپاشیهای اخلاقی و اجتماعی گام برمیدارد. و در این میان، دولتی که مسئولیت مستقیم یا غیرمستقیم در ایجاد این شرایط دارد، نمیتواند صرفاً با حرکات نمادین از بار پاسخگویی فرار کند.
اگر دولت بهجای این حرکات پوپولیستی، واقعاً قصد درمان دارد، باید ابتدا بپذیرد که سیاستهای اقتصادیاش با زندگی مردم چه کرده است. باید گوش شنوایی برای صدای شهروندان باشد، نه اینکه با انواع مشوقها و شوهای رسانهای، بهدنبال ترمیم وجههی مخدوش خود بگردد.
الهه را دیگر نمیتوان بازگرداند، اما میتوان تصمیم گرفت که دیگر الههای قربانی نشود؛ اگر فقط «بشنویم» و «بفهمیم» و «اقدام کنیم»، نه برای نمایش، بلکه برای نجات.
نظرات کاربران