وحید محمود قره باغ؛ هیچ انسان منطقی، منکر وجود مشکلات، چالش ها و بی عدالتی در برخی زمینه ها و عرصه های گوناگون در جهان و خصوصا در جامعه خودی نیست؛ ولی این مساله نیز بدان معنی نمی باشد که جانب اعتدال را رعایت نکرده و بی مهابا همه چیز را از اساس زیر سوال ببریم و یا به باد انتقاد بگیریم.
یکی از این مقوله ها که با این بینش در هم تنیده، موضوع تغییر است. تغییر در نوع خود پدیده مهم و جز جدانشدنی زندگی انسان هاست و حتی گاهی باعث پیشرفت، کامیابی و زندگی شاد انسان می شود ولی هر تغییری نیز درست نیست. گاهی این مقوله ارتباط تنگاتنگی در موضوع قیاس کلی دارد. به عبارتی پیشرفته بودن یک تمدن، دلیل موجه شدن تمام ارکان فرهنگ آن نیست؛ هر چند می توان از نکات و جنبه های درست فرهنگ های مختلف برای زندگی بهتر بهره برد.
فراموش نکنیم متفاوت بودن همیشه نشانه فرهیختگی نیست. از جانبی همین مبحث با موضوع چهره ها عجین شده است چرا که چهره هایی در جامعه هستند که افکار را به سمت دیگری سوق می دهند و جهانی دیگر را برای مخاطبانشان به تصویر می کشند. در حقیقت برخی چهره ها چون نکته ای برای ارائه ندارند تظاهر به متفاوت بودن می کنند و این سرابی بیش نیست. گویی اینکه می خواهند انسان تشنه را با آب شور سیراب کنند؛ در واقع عطش مخاطبان این سنخ چهره ها پایان ناپذیر بوده و گاه به نیستی جسمی و البته روحی ختم می شود.
از سویی قدرت تاثیر چهره ها بر غالب مردم، امری بدیهی است. همچنین وارد شدن چهره ها به مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می تواند حتی راهگشا و چاره ساز باشد به شرطی که از داده ها، تجزیه و تحلیل، اطلاعات و در نهایت بینش کافی در زمینه مربوطه برخوردار باشند.
ولی متاسفانه برخی از چهره ها حتی بینش حداقلی را نیز در مساله مورد نظر ندارند و چه بسا مساله بغرنج تر نیز شده و گاهی منجر به اتفاقاتی می شود که دیگر قابل جبران نیست. به راستی چهره هایی که همیشه منتقد هستند چقدر از ظرفیت های خود در خصوص بهتر شدن شرایط (صرفا در مورد اطرافیان خود) بهره برده اند؟ ضمن اینکه بعضی از چهره ها به جای پیشنهاد راهکار برای برون رفت از معضل، بر آتش اختلاف می دمند و بر طبل جدایی و افتراق می کوبند. یکی از این موارد، شکاف بین نسلی است که می تواند چون طاعونی جامعه را درگیر خود کرده و حتی به سرازیری سقوط بکشاند. چرا که برخی چهره ها بر افکاری مسلط شده و بخش هایی از جامعه را دانسته و یا ناخودآگاه به سمت دلخواه پرده نشینان می کشانند، پرده نشینانی که هیچ دغدغه ای جز منافع و اهداف خود ندارند و چنانچه لازم بدانند هر انسان و ارزشی را به مسلخ خواهند کشید؛ از این رو گویی برخی از چهره ها فقط چهره اند.
گفتنی است هر چند هنر مقدس است و فضای مجازی نیز می تواند ابزار مناسبی باشد ولی بهره گیری سو از هنر و همچنین فضای مجازی در چهره شدن کاذب برخی اشخاص نیز تاثیر بسزایی داشته است. افزون بر اینکه مساله مهم دیگری هم شایع و مشهود است و آن اینکه برخی چهره ها که بر فرهنگ اصیل و هویت ناب خود می تازند محبوب و متفاوت می شوند و پله های ترقی کاذب را به سرعت طی می کنند. غافل از این که بسیاری از گفته ها و کردارها، نمایش نامه هایی هستند که قبلا توسط برخی گردانندگان پس پرده به رشته تحریر درآمده است. در حقیقت برخی چهره ها برای تفسیر مشکلات، همواره دست اتهام به سمت فرهنگ ناب کشور می گیرند در حالی که چنین نیست.
بی تردید انسانی که به معنی واقعی کلمه یک چهره است، بایستی در رفتار عمومی خود دقیق شود، همچنین مراقبت و حساسیت بیشتری نسبت به حرف زدن و اظهار نظرها داشته باشد؛ چرا که این مولفه ها می تواند به معیار و مرجعی برای قسمی از اقشار جامعه تبدیل شود. یک چهره واقعی بیشتر به فکر کاهش التهاب جامعه است تا افزایش آن، چون همواره در تلاطم های جامعه، اشخاصی صدمه می بینند که غالبا آسیب پذیر بوده و چندان تقصیری نیز نداشته اند؛ صدمه هایی که عمری با خود و یا خانواده و اطرافیان شخص همراه است.
نکته دیگری که حائز اهمیت است، متاثر شدن فرهنگ برخی اقشار جامعه از فرهنگ های سست بنیان و گاه تهی است. در حالی که اگر همه به فرهنگ اصیل خود باز می گشتیم، ماجرا و شرایط به گونه ای دیگر می بود و در واقع علت و ریشه غالب مشکلات و مسائل را بایستی در جای دیگر جست. در نهایت اینکه نه تنها چشم ها را باید شست بلکه دل ها را نیز باید جلایی دیگر داد.
نظرات کاربران