فرارو- جمال زحالقه نماینده سابق ائتلاف مشترک در کنست
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه القدس العربی، نهادهای امنیتی اسرائیل همواره بر اساس اصل «منفعت نهایی» دست به تصمیمگیری میزنند؛ به این معنا که هر اقدام جدید را تنها در صورتی مجاز میشمارند که سود حاصله از آن بر زیانهای احتمالی پیشی بگیرد. با طولانیشدن جنگ و کاهش تدریجی اهداف قابل تحقق در برابر افزایش هزینهها و خسارات، تحلیلگران امنیتی اسرائیل هشدار دادند که تداوم حملات نهتنها بیثمر، بلکه زیانبار خواهد بود.
این رویکرد در مقایسه با بحران غزه نیز معنادار است؛ جایی که اختلافنظرها در رهبری اسرائیل درباره ادامه جنگ، ناشی از ارزیابی متفاوت ارتش و نتانیاهو است. ارتش معتقد است که «منفعت نهایی» رو به کاهش گذاشته و باید به جنگ پایان داد، اما نتانیاهو با انگیزههای سیاسی و شخصی، همچنان بر تداوم عملیات نظامی اصرار میورزد.
در حمله به ایران تلاش نتانیاهو و حلقه نزدیکانش برای برپایی «جشن پیروزی» چندان ثمربخش نبود؛ چراکه بخش قابلتوجهی از جامعه اسرائیل اعتماد و باور خود را به روایتهای رسمی نخستوزیر از دست دادهاند و ادعای او درباره «محو کامل تهدید هستهای و موشکی ایران» را جدی نگرفتند.
ترامپ و بازگشت به نقطه صفر؛ مذاکرات هستهای ایران در سایه ناکامی اسرائیل
در سوی دیگر، دونالد ترامپ علاقهمند است گفتوگوها برای دستیابی به توافقی تازه بر سر برنامه هستهای ایران ادامه پیدا کند. به نظر میرسد هیأت آمریکایی قصد دارد با همان پیشنهاد پیشین به میز مذاکره بازگردد: ممنوعیت غنیسازی اورانیوم در خاک ایران و تأمین سوخت غنیشده مورد نیاز نیروگاههای برق از خارج؛ الگویی که پیشتر در توافق با امارات متحده عربی اجرا شده و احتمالاً در آینده برای عربستان سعودی نیز مطرح خواهد شد.
در نتیجه، روند مذاکرات عملاً به نقطه آغاز بازمیگردد، گویا هیچ جنگی در میان نبوده است؛ مخصوصاً اگر تهران همچنان مخالفت خود را با این طرح حفظ کند. یکی از نتایج این جنگ میتواند تضعیف جایگاه و نقش اسرائیل در فرآیند توافق نهایی باشد، چراکه ترامپ اکنون بر این باور است که امتیازات قابلتوجهی به تلآویو داده و اسرائیل باید خود را «مدیون» او بداند و دیگر حق سنگاندازی در مسیر توافق مورد نظر واشنگتن را نخواهد داشت.
در جریان این جنگ، نتایج عمدتاً در سطح تاکتیکی باقی ماند و نتوانست اهداف راهبردی و بلندمدت تلآویو را محقق کند. واقعیت آن است که اسرائیل در تحقق هیچیک از مقاصد استراتژیک خود کامیاب نشد و در عرصه راهبردی با ناکامی جدی روبهرو شد.
با این همه، یک حقیقت بنیادین همچنان پابرجاست: اسرائیل در هر شرایطی نقش آغازگر و متجاوز را ایفا کرده و ایران همواره در موضع دفاعی قرار گرفته است. این تجاوز از آن جهت نگرانکننده و مخاطرهآمیز است که با همراهی و مشارکت کامل ایالات متحده چه در فاز تهاجمی و چه در عرصه دفاعی انجام شد؛ کشوری که هنوز قدرت بلامنازع جهان به شمار میرود. این حمله، تنها علیه ایران نبود، بلکه عملاً ملتهای منطقه را نشانه گرفت، چراکه هدف غایی آن تثبیت هژمونی اسرائیل بر خاورمیانه است. هژمونیای که به اسرائیل امکان میدهد با سهولت بیشتری به ارتکاب جنایات علیه مردم فلسطین ادامه دهد، سیاست جداسازی کامل فلسطینیان از سرزمین مادریشان را دنبال کند، حذف سیاسی و حتی فیزیکی این ملت را پیش ببرد و همچنین دستاندازی به بخشهایی از سوریه و لبنان و نقض مکرر حاکمیت کشورهای منطقه را عادی جلوه دهد.
ناکامی اسرائیل در برابر ایران
بیش از سی سال است که اسرائیل با تهدید حمله به ایران، در پی نابودی برنامه هستهای این کشور بوده؛ با این ادعا که تهران مصمم به ساخت سلاح هستهای برای نابودی اسرائیل است. در فضای سیاسی و امنیتی اسرائیل، اجماعی قاطع وجود داشته که مقابله با تهدید هستهای ایران نه صرفاً یک هدف، بلکه اصلیترین اولویت راهبردی رژیم است؛ اولویتی که بعدها با اضافه شدن تهدید موشکی، ابعاد تازهای یافت و هر یک بهتنهایی یا توأمان، بهعنوان تهدیدی وجودی برای اسرائیل تلقی شدند.
اکنون و پس از دستیابی به آتشبس، روشن شده که هیچیک از این دو برنامه بهطور کامل نابود نشده است.
این ناکامی راهبردی به این نتیجه مهم منتهی میشود که اسرائیل، قادر به نابودی توانمندیهای هستهای و موشکی ایران نیست. حتی بزرگترین دستاورد اسرائیل یعنی کشاندن آمریکا به مشارکت مستقیم در حمله به ایران نیز ممکن است به نقطهضعف راهبردی تبدیل شود؛ زیرا تلآویو در این روند از دکترین امنیتی دیرینه خود یعنی «اسرائیل، خودش از خودش دفاع میکند» دست کشیده است؛ اصلی که استقلال تصمیمگیری را تضمین میکرد. اکنون با اتکا و وابستگی هرچه بیشتر به آمریکا، اسرائیل ناگزیر به تمکین بیشتری خواهد شد و نمونه آن را در دیکتههای ترامپ به نتانیاهو بهروشنی دیدیم.
اگر این واقعیت را هم در نظر بگیریم که این نخستین نبرد اسرائیل با یک کشور غیرعربی بود، دامنه این ناکامی راهبردی برای تلآویو عمیقتر و پررنگتر میشود. اسرائیل اکنون وارد رویارویی مستقیم و خونینی با ایران شده که پیامدهای آن هنوز بهطور کامل روشن نیست و شاید به نقطه عطفی در تاریخ منطقه تبدیل شود. بهقول وینستون چرچیل: «این پایان ماجرا نیست، حتی آغاز پایان هم نیست؛ شاید پایانِ آغاز باشد»، و واقعیت این است که این جنگ، صرفاً نخستین دور از تقابل نظامی مستقیم میان اسرائیل و ایران بهشمار میآید.
ایران همچنان ظرفیت کافی برای تولید سلاح هستهای (در صورت اتخاذ تصمیم سیاسی) را حفظ کرده و این برگ برندهای مهم برای تهران در مذاکرات با آمریکاست. در سوی مقابل، اسرائیل نیز در براندازی نظام حاکم بر ایران ناکام ماند.
نظرات کاربران